دلم برای همتون تنگ شده بود و تو این شبای عزیز و باصفا ، که بارون زمزم از دیدگان محبین اباعبد الله الحسین جوشیدن داشت ، برای و به یاد تک تک شما دعاگو بودم .
تو این چند وقته که نبودم ، بار ترافیکی شدیدی در برنامه هام بود .(حضور در مجالس حسینی برای ارائه بحث ، شرکت در همایش? روزه مشاوره در شهر مقدس قم و.....) حالا که یه کم برنامه هام سبک تر شده ، فرصت را غنیمت شمردم تا یه مطلبی را با هم بررسی کنیم.
چند وقته پیش یه آقا پسری ( که شاید نوع لباسش به تیپ ملی ایرونی اسلامی هم نمی خورد ) ازم پرسید حاج آقا ، مگه امام حسین تو کربلا شهید نشد ، تا ماها یه کم به خود بیایم و اسیر زرق و برق دنیا نشیم. آخه از خود شماها تو این ایام شنیدیم که بسیاری از این هایی که اومدند کربلا ، طمع دنیا ، هوش از سرشون بیرون برده بود که حاضر شدند ، امام حسین را بکشند تا به منافعشون برسند. چیکار باید کرد که اسیر نشیم و همیشه در همه جای زندگی حر و آزاده باشیم؟؟؟
پرسشش برام جالب بود از چند جهت . یکی اینکه بسیاری از ماها به ظواهر افراد ، قضاوت می کنیم و این شیوه صحیحی نیست . (هر چند که ظاهرمان نیز باید ملی اسلامی باشد ).دوم اینکه چقدر ذهن ها شکوفا شده . چرا که تا قبل از این ، مصیبتها که خونده می شد خیلی ها به حال گذشتگان می گریستند که چه بد عمل نمودند ولی الان تا داستان کربلا گفته می شه ، انسانها خودشون را محک می زنند و این خیلی ارزش داره . سوما اینکه این قدر هو میاندازند که جوونها از اهل بیت دور شده اند خیلیاش شعار دشمنه تا درونمون را نسبت به یکدیگر بدبین بکنن و سردی و سستی در بینمون به وجود بیاد.
بهش گفتم : ببین ، این که چرا برای امام حسین می گرییم...... (رجوع کنید به نوشته های قبلی که در این رابطه نوشته شده و بنده همونها را بیان نمودم).
ولی اینکه چرا هر سال این موضوع تکرار میشه ، در علم روانشناسی هم داریم که وقتی یه موضوعی در زندگی شخصی شما بسیار مهم است ، شما آن را در روز ، چندین بار برای خویش تکرار نمایید تا نسبت به اون عهدهایی که با خود بسته اید هوشیار بمانید. در رابطه با کربلا و داستان آن نیز باید بگویم ، گرفتن مجلس نه فقط به این خاطر است که بنشینیم و گریه کنیم بر مصایب وارد شده بر اهل بیت ، بلکه مهمتر از آن این است که ندای حسین را بشنوم و ببینم که علی رغم مخالفت دشمن حاضر به پذیرش مذلت و خواری نمی شوند و بر روی گفته و عمل خویش ثابت قدم می مانند و از این روی تجدید عهدی کنم با این موضوع که: هر جا صحبت درستی ، عمل صالحی ، ندای مظلومی بلند بود ، از او حمایت کنم حتی اگر بَده دیگران شوم ، و یا با مخالفتها و سرسختیها روبرو شوم، اگر می خواهم حر و آزاده باشم .
و همه حرف کربلا این است که خود برای خود تصمیم بگیر نه دیگری برای تو . این که یک سری از افراد نگاه می کنند دوستان یا عموم مردم از کدام طرف می روند این هم از همان طرف حرکت می کند ، حریت و مردانگی نیست ، بلکه مردانگی آن است که خود راهت را بفهمی و وقتی درک کردی که حق است ، پایش بایستی ، هر چند دیگران با تو همراه نگردند. و تاریخ ثابت کرده که همچنین افرادی که درس از کربلا گرفته اند ، تحولی در تاریخ ایجاد نموده اند. به مانند شخصیتی به مانند گاندی ، که وقتی در هند پیروز شد ، گفت: نباید فراموش کرد که پیروزی ما در هند ، مرهون یادگیری استقامت از کربلا بود .
و امام حسین حرف برای بشریت دارد . خوب زیستن ، با نشاط زیستن ، دنیا زده نشدن ، محبت به هم نوع ، خدا را فراموش نکردن ، چگونگی استقامت در برابر مصیبتها و مشکلات و.........
حال اگر من و امثال من ، توجه به اینها نداشته باشیم ، در ذهنمون می کنند که کربلا یعنی گریه و گریه یعنی کربلا و دیگر کاری نباید کرد ، در حالیکه کربلا یعنی رشد ، یعنی بالندگی ، یعنی تکاپو ، یعنی خود برای خود تصمیم گرفتن ، و فردایمان با این رویکرد از امروزمان شکوفاتر کردن ، اگر مرد عمل باشیم نه صرف حرافی و نشستن و سستی ورزیدن .
وقتی که حرفمون به اینجا رسید خیلی خودمونی بهش گفتم : ببین رفیق من نمی گم این نوع لباسی که پوشیدی بَده ، چرا که جوون باید شیک پوش باشه ولی اگه دیدی در پوشیدن این لباس به گونه ای عمل کردی که چون فلان خواننده یا فلان بازیگر یا .... پوشیده ، منم خودمو شبیه اون می کنم ، با این متدی که کربلا به ما درس میده (خود برای خودت تصمیم بگیر ) منافات داره و از همین جاها باید شروع کرد و در زندگی اگر نوع رفتارم ، نوع گفتارم ، نوع پوششم ، نوع زندگی کردنم را خود با توجه به معیارهای ایرانی اسلامی رقم بزنم ، می توانم بگویم که از کربلا و واقعه آن درسی گرفته ام (حریت )و هر سال با آن تجدید پیمان می نمایم تا به مانند مردم سال ?? هجری جو زده دنیایی نشوم .