سفارش تبلیغ
صبا ویژن



بهار 1387 - حاج آقا مسئلهٌ






درباره نویسنده
بهار 1387 - حاج آقا مسئلهٌ
حجهٌ الاسلام محسن کریمی
به رسم ادب سلام آنکه در سکون است ،دچار سستی گردد و آنکه در جریان است ، به رشد و بالندگی نایل گردد. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست """""""""""""""""""""""" بعضیا میگن حاج آقا کریمی برخی میگن حاج آقا محسن میگن طلبه حوزه علمیه هستم. هم اکنون در ستاد پاسخگویی به پرسشهای دینی (اخلاقی،اجتماعی،اعتقادی و... ) و مشاوره (ازدواج ، تحصیلی ، اخلاقی ، خانوادگی ) وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان مشغوله فعالیت هستم. """""""""""""""""""""""" با جوونها و نوجوونها چه در دبیرستان ، چه در دانشگاه خیلی نشست و برخاست داشتم برا همین تصمیم به راه اندازیه این وب گرفتیم ، تا بیشتر بتونیم در خدمتتون باشیم. """""""""""""""""""""""" پلهای ارتباطی : @@ دفتر تبلیغات اسلامی واقع در چهارراه شکر شکن ،خیابان حافظ @@ مجموعه فرهنگی مسجد الامام _ فلکه احمد آباد _ تقاطع اول خیابان بزرگمهر _ بعد از نماز مغرب و عشاء @@ آی دی hajimasalaton ، یک شنبه ها و سه شنبه ها ساعت 21 @@ تلفن 0311-2255919 - 09354910868 متعلق به مجموعه فرهنگی
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
بهار 1387


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
بهار 1387 - حاج آقا مسئلهٌ

آمار بازدید
بازدید کل :13536
بازدید امروز : 0
 RSS 

   

یادم میاد   توی هنرستان خیلی روش حساب باز کرده بودم . هر وقت یه گناهی انجام می شد ، پیش خودم می گفتم :اگه ازم روز قیامت بپرسن چرا گناه کردی ، میگم خوب کارای خوب هم انجام دادم (به یه عبارتی کم در هم) .

تا اینکه ، یکی از روزها ، دلمون هوای خدا رو کرده بود . رفتم به جلسه اخلاق یکی از خوبان اصفهان. (حضرت آیه الله ناصری).

اما عجب روزی بود . با حرفاش زد همه کاسه ، کوزه ها را شکست . کلی به خودم و اعمال خودم می نازیدم . می گفتم اگه دروغ گفتم ، خوب به دیگری هم کمک کردم ، اگه پشت سر کسی حرف زدم ، خوب نمازهامو خوندم ، اگه نگاهم و یا فکرم به جایی که نباید متوجه می شد ، رفته ، خوب روزه هم خیلی گرفتم.اگه...... و حساب و کتاب می کردم و خودمو معاف می کردم و حتی برخی مواقع طلبکار هم می شدم.

ولی تا حدیثو خوند ، انگار یه آب یخ ریخت رو سرم. گفت :در روز قیامت هر کسی سه تا پرونده داره . یکی : پرونده نعمتهایی که خدا به هر کدوممون داده . دوم: پرونده اعمال خوبی که انجام داده ایم. سوم :پرونده اعمال زشت و ناپسند.

پرونده اول را باز می کنن و خطاب به بنده می گویند :خوب در دنیا این نعمتها(چشم ، گوش، بدن سالم، ....مواهب طبیعی و....) را بهت دادیم ، چه کردی ؟ بنده کمی فکر می کنه و با کلی ادعا میگه من این اعمال عبادی (نماز و روزه و... ) را انجام دادم و کلی خوبی (پرونده اعمال خوب) کردم. خطاب می رسه: هر چند توی نماز و روزه هات و بسیاری از اعمال خوبت ، به فکر ما نبودی ولی این پرونده در عوض  پرونده نعمتهایی که بهت دادیم . ولی حالا پرونده سوم را میارن جلو . میگن خوب اینا چیه ؟ دروغ ، نگاه بیجا ، خشم بر پدر و مادر و........ اینجاست که دیگه بنده کم میاره. اینجاست که تا اون لحظه کلی ادعا کرده ولی حالا می بینه دستش خالیه و هیچ جوابی نداره.....

تا این حرفا رو این عالم اخلاق می زد ، گفتم خاک بر سرم ، اینا همه برا خودم فلسفه بافی کرده بودم ، خودم را طلبکار می دونستم ، در حالیکه هیچی برای ارائه به خالق مهربانم ندارم. دیگه از خودم ناامید شده بودم .

 این عالم اخلاق هم همین طور که داشت نقل می کرد ،اشک از چشمانش سرازیر بود . گفت : ولی آقایون ، خانوما ، یه وقت ناامید نشینا . خودش گفته بازم بیا ، می بخشمت. اصلا جایی دیگه نداریم که بخواهیم بریم ، هر جا بریم ، آخرش به خودش می رسیم. این قدر مهربونه که میگه : هنگامی که بنده گهنکارم به طرفم باز می گرده ، به ملائکه مباهات می کنم ، که دیدید دوباره بنده ام برگشت. آخه خدا جون مگه من چه تحفه ای هستم ، که این قدر برایم حریم قائل می شی .

خداجون بزار از صمیم قلب بگم : دوست دارم  .



نویسنده » حجهٌ الاسلام محسن کریمی » ساعت 2:52 عصر روز یکشنبه 87 اردیبهشت 8

   1   2   3   4   5   >>   >